Fraud of life

استاد صدام زد
+بله استاد
-تا کجا درس دادن بهتون
+کل پنج فصل کتاب رو
-خیلی جولویید
به هر حال
بچه ها فقط خودکار روی میزتون باشه
شوگا:چرا استاد؟
-میخوام امتحان بگیرم
شوگا:اما شما نگفته بودید
-باید امادگی داشته باشید
*برگه های امتحانی پخش کردن*
*ا/ت*
خیلی سوالاش راحت بود
که دیدم اون پسره هیچی نمینویسه
از استرسی که داشت مدام
دستش لرزش میگرفت که...
خود کارمو انداختم زمین و برگه
هامونم رو انداختن من جابه جاشون کردم اسم شوگا رو خط زدم و اسم خودمو نوشتم
چون وقت کم بود نتونستم دوتا سوالو جواب بدم
*زنگ خورد*
داشتم کتابمو میخوندم که یدفعه
منو کوبوند رو دیوار
شوگا:برای چی اون کارو کردی؟
+چی؟ کدوم کار؟
*چشماشو خمار کرد*
-تقلب دادی
+مگه کار اشتباهی کردم؟
-تو حتا منو نمیشناسی دختره بچه
+خوب من چیکار کنم الان؟
-ببین تو حتا نمیدونی من چه شیطان بزرگیم
+همه میتونن عوض بشن
-
*نیشخند زد*مطمعن نباش کوچولو
ببین حتا یه ذره هم برام مهم نیس که بهم تقلب دادی من
با هرکی که بخوام هرجور رفتار میکنم ببینم نکنه واسه ی این که
این صورت جذابم تو رو جذب کرده و عاشقم شدی تقلب دادی
+از این چرتو پرتا نگو بزا برم
*دستشو برداشت*
*ا/ت*
پسره ی از خود راضی
عجب غلطی کردم بهش تقلب دادم
میرم یه قهوه بگیرم اعصابمو بهم ریخت پسره احمق
که...